آقای "ه جیمی" در راه کسب علم و دانش از پله های دانشگاه افتاده و پایش تا حدودی شکسته است و بنده باید برای اینکه ملاقاتش کنم هر روز از غرب تهران به شرق تهران سفر کنم در شرایطی که ماشینها را زوج و فرد کرده اند و سیاه زمستان اندک اندک می رسد. تازه بعضی روزها که خودم کلاس ندارم می روم که ایشان را برسانم دانشگاه!!
اینکه می گویم تا حدودی به خاطر این است که یک وقتهایی نمی تواند تکان بخورد و بعضی وقتها یکهو دویدنش می گیرد فکر کنم برای اینکه از زیر امتحانهای میان ترمش در برود خودش را به مریضی زده!!!!!!
اما نه واقعا ... خودم دیدم وقتی به خاطر پایش نتوانست با دوستهایش برای محرم فعالیت کند چقدر گرفته بود!
این بود انشای من با موضوع" در دوران غیبت خود چه کردید"
با این نگارشت نمی دونم باید بخندم یا واسه شکستن پای اون طفلکی ناراحت باشم، به هر حال امیدوارم زوده زود خوب شه
بخند عزیزم بخند! اینجا هیچ چیز نباید هیچ کس را ناراحت کند!!
آخی بیچار آقای ه جیمی
مواظب خودت باش عزیزم
نالاحت شدم
خوش بحال آقای جیمی که یکی مثل تو رو داره کنارش که اینهمه هواشو داره
ای بابا...خوشبحال من که همچین دوستایی دارم!!!!
تو هم همینطور